عباس عموی پیامبر(ﷺ)

نامش عباس بن عبدالمطلب بن هاشم قریشی است، عموی پیامبر() بوده و کنیه اش ابوالفضل است ، دو سال قبل از تولد پیامبر() بدنیا آمده است.

  عباس عموی پیامبر() در دوران جاهلیت در مکه بزرگ قریش بود ، مدیریت مسجدالحرام را به عهده داشت، به خوبی آنجا را کنترل میکرد، اجازه نمی داد کسی در آنجا سخن بیهوده ایی بگوید.

اسناد موجود حاکی از آن است که عباس عموی پیامبر() خیلی زود در مکه مسلمان شده بود، اما مسلمان شدنش را مخفی کرده بود تا بتواند در برابر کفار از پیامبر() حمایت کند واینکه اخبار مکه وکارهای آنجا را برای پیامبر() انجام دهد، مسئله شرکت کردنش در جنگ بدر برمی گردد به مسئله تابیعیتش از پیامبر() نه اینکه بخواهد برضد پیامبر() عمل کند، دوست داشتن عباس به پیامبر() در چندین مورد واضح و روشن است، مانند زمانی که پیامبر() برای بیعت عقبه رفت عباس نیز با ایشان رفت و سفارش کرد که انصاریان همگی مراقب پیامبر()  باشند و همه خواسته های ایشان را انجام دهند، همچنین در جنگ بدر پیامبر() به همه مسلمانان سفارش کرد که هر کس به عباس رسید او را نکشد چون عباس به خواست خودش به جنگ نیامده است ، زمانی که اسیر شد پیامبر()  را با نام محمد نام نمی برد و ایشان را پیامبر() خطاب میکرد در حالیکه برادرزاده اش بود، با این تفاسیر چگونه ممکن بود که برعلیه پیامبر() شمشیر بردارد، بلکه عباس زمانی که می خواست به مدینه هجرت کند پیامبر() به ایشان فرمودند( ماندنت در مکه بهتر است) ، او نیز در مکه ماند و از آنجا اخبار را برای پیامبر() می فرستاد.

پیامبرخدا() در روز جنگ بدرفرمودند( هرکس در میدان جنگ عباس را دید اورا نکشد، زیرا او از روی ناچاری آمده است)، همچنین عباس نیز همه جزئیات و آماده کاری های قریشی ها را که علیه مسلمانان تدارک دیده بودند را در نامه ایی می نوشت و برای پیامبر() ارسال می کرد، درست مانند غزوه اُحد زمانی که قریش خود را آماده کرده بودند تا با پیامبر() وارد جنگ شوند، عباس در نامه ای همه اطلاعات ریز و درشت جنگ را برای پیامبر() فرستاد.

مدتی قبل از فتح مکه، عباس با همسر و فرزندانش به سمت مدینه حرکت کردند، ولی در راه به پیامبر() رسیدند که به قصد مکه در حرکت بودند.

بعد از فتح مکه، عباس در نزدیکی پیامبر() بود ، پیامبر() احترام زیادی را برای وی قائل بود و دائم به دیدن وی می رفت، عباس درغزوه حنین نیز شرکت داشت و زمانی که مسلمانان شکست خوردند و اکثرا دور پیامبر() را خالی کردند ، عباس یکی از کسانی بود که پیامبر() را تنها نگذاشت و در کنار ایشان ماند و از ایشان محافظت میکرد.

بعد از وفات پیامبر() و بیعت با ابوبکر صدیق، فاطمه دختر پیامبر() و عباس عموی پیامبر()  نزد ابوبکر رفتند و ازایشان ارث خواستند، ابوبکر در جواب خواسته آنها گفت که پیامبر() فرموده اند بعداز خودش هیچ ارثی به جا نمی گذارد و اگر چیزی باقی مانده باشد بعنوان صدقه باید داده شود.

عباس در اواخر عمرش دچار بیماری شد و بعدا در دوران خلافت عثمان بن عفان یعنی قبل از شهید شدن عثمان، در سال سی و دو هجری در روز جمعه فوت کرد و عثمان بن عفان نماز میت را بر جنازه ایشان خواند و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد، در زمان وفاتش هشتاد و هشت سال سن داشت.

 عباس تا قبل از وفاتش تقریبا هفتاد برده را آزاد کرد، چون شخصی بازرگان و ثروتمند بود و کار خیر زیادی انجام می داد.