عبدالله بن عمر(رضی الله عنه)

نامش عبدالله بن عمر بن خطاب است. کنیه اش ابو عبدالرحمن است، جزء یکی از اصحاب عالم و شناخته شده پیامبر() بوده که از علم و دانش بی همتایی برخوردار بود.

پدرش عمر بن خطاب است و یکی از اصحاب بسیار نزدیک پیامبر() بود و مژده بهشت را به ایشان داده اند و بعد از ابوبکر صدیق دومین خلیفه مسلمانان است.

عبدالله در همان دوران کودکی در مکه مسلمان شد، بعدها به همراه پدرش به مدینه هجرت کرد درحالیکه هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، به همین خاطر نتوانست در غزوه بدر و اُحد شرکت کند و اولین غزوه ای که در آن شرکت کرد ، غزوه خندق بود.

ابن عمر می گوید: در غزوه اُحد پیامبر() اجازه ندادند که شرکت کنم، اما در غزوه خندق ایشان اجازه شرکت در آن را به من دادند.

ابن عمر در صلح حدیبیه شرکت کرد و جزء یکی از شرکت کنندگان بیعت رضوان بود.

همچنین در سپاه جعفر بن ابوطالب در جنگ مؤته شرکت کرد.

در فتح مکه نیز شرکت کرد.

ابن عمر می گوید یک بار خواب دیدم که پارچه ابریشمی در دست دارم و به هر طرف از بهشت پرت می کنم، پارچه مرا با خود به آن سمت می کشاند ، خوابم را برای خواهرم حفصه تعریف کردم،  او نیز آن را برای پیامبر() تعریف کرد، پیامبر() فرمود: (برادرت مرد صالحی است ) یا فرمود    ( عبدالله مرد صالحی است ).

ابن عمر می گوید: در دوران پیامبر() می دیدم که هر کس که خوابی می بیند ، خوابش را برای پیامبر() تعریف می کند، من هم آرزو داشتم یکبار خواب ببینم و آن را برای پیامبر()  تعریف کنم، آن زمان در مسجد می خوابیدم، یک بار خواب دیدم دو ملائکه مرا به دوزخ بردند، دوزخ شبیه قبری بود که انگار دیوارهای آن به صورت دایره ای شکل ساخته شده است ، کسانی هم درآنجا بودند که آنان را می شناختم، من هم می گفتم پناه می برم به خداوند از دوزخ ، پناه می برم به خداوند از دوزخ ، پناه می برم به خداوند از دوزخ ، ملائکه ایی به دو ملائکه دیگر رسید و به من گفت نترس ، من نیز این خواب را برای خواهرم حفصه تعریف کردم ، او نیز برای پیامبر() تعریف کرد.

یک بار پیامبر() به حفصه خواهر عبدالله فرمود (عبدالله مرد خوبیست اگر شبها نیز نماز می خواند )، بعدا از آن  عبدالله خیلی کم شبها می خوابید.

ابن عمر به جاهایی که پیامبر() می رفت بسیار دقت می کرد ، به آن جاهایی می رفت و می نشست که قبلا پیامبر() در آنجا نشسته بود ، در آن جایی نماز می خواند که پیامبر() قبلا نماز خوانده بود، درختی وجود داشت که یک بار پیامبر() زیر سایه آن نشسته بودند، ابن عمر  می رفت و به آن درخت آب می داد تا خشک نشود.

ابن عمر یکی از شرکت کنندگان فتح مصر بود و بعد از آن تا مدتی در آنجا ماند و تقریبا چهل نفر از اهالی مصر احادیث را از ایشان روایت کرده اند.

زمانی که به خانه عثمان بن عفان حمله کردند و خواستند او را بکشند، عبدالله بن عمر يكى از مدافعان ايشان بود.

ابن عمر در دوران خلافت علی بن ابوطالب در هیچ جنگی شرکت نکرد و کناره گیری کرد .

ابن عمر همراه با اصحاب دیگری همچون ابن عباس و ابن زبیر و ابوایوب انصاری در حمله به قسطنطنیه شرکت کرد.

سرانجام در سال هفتاد و سه هجری در سن تقریبا هشتاد و سه سالگی وفات کرد.

ابن عمر احادیث زیادی را از پیامبر() روایت کرده است و کتب احادیث پر از  روایت های ابن عمر است.