ابوطلحه انصاری (رضی الله عنه)

نامش زید بن سهل بن اسود است، از انصاریان و خزرجیان است ، کنیه اش ابوطلحه است که بیشتر به کنیه اش معروف است.

زید یکی از شرکت کنندگان بیعت عقبه و یکی از دوازده نقیب است.

زید به وسیله اُم سُلیم مسلمان شد، هنگامی که از ام سُلیم خواستگاری کرد هنوز مسلمان نشده بود، ام سلیم گفت: شخصی چون تو را نباید جواب کرد، اما من یک زن مسلمانم و تو یک شخص کافر هستی و حلال نیست که با تو ازدواج کنم، اگر مسلمان شوی مهریه من همین است و از تو هیچ مهریه دیگری نمی خواهم، به همین ترتیب زید مسلمان شد.

   زید نزد پیامبر() رفت که ایشان در میان اصحاب خود نشسته بود، پیامبر() فرمود: (ابوطلحه به جمع شما می پیوندد در حالیکه نشانی از اسلام بر روی پیشانی اوست ) ، زید آمد و گفته های اُم سُلیم را برای پیامبر() بازگو کرد و ایشان نیز ام سلیم را با آن شرایط به عقد ابوطلحه در آورد، بعد ازمدتی ام سلیم باردار شد و فرزندی به دنیا آورد ، زید فرزندش را خیلی دوست داشت، اما فرزندش مریض شد، زید بسیار برایش اندوهگین بود ، زید صبح و شب نزد پیامبر() می رفت ، یکبار بعد از مغرب نزد پیامبر() رفت اما فرزندش فوت کرده بود، ام سلیم فرزندش را خوب شست و او را خوشبو کرد ، هنگامی که زید برگشت گفت: پسرم چطور است؟ او نیز گفت خوب است از زمانی که مریض شده هیچ وقت به اندازه امشب آرام نخوابیده است ، زید هم خدا را شکر کرد و خیلی خوشحال شد، به خوبی غذا خورد و ام سلیم نیز خود را خوشبو کرد و نزد زید رفت و اطراف او می چرخید و از او پذیرایی می کرد تا اینکه زید با او همبستر شد، بعد از آن ام سلیم به او گفت: اگر همسایه ایی به تو چیزی ببخشد و تو نیز از آن سود ببری و بعد از آن بخواهد از تو آن را پس بگیرد، تو چکار می کنی؟ زید گفت : به خدا به او پس می دهم ، ام سلیم گفت: از ته دل به او پس می دهی؟ گفت :( بله قطعا )، ام سلیم گفت: پس خداوند متعال پسری به تو بخشید و تو از او لذت بردی ، پس  فرزندت وفات کرد، پس صبور باش و استقامت کن و نزد خدا منتظر پاداش باش ، زید هم مضطرب شد، ولی استقامت کرد ، فردای آن روز به نزد پیامبر() رفت و همه جریان را برای او تعریف کرد، پیامبرخدا() نیز فرمود (خداوند برکت در امشبتان قرار دهد ) ، پس ام سلیم با آن همبستری باردار شد ، خداوند متعال فرزندی به آنها بخشید و پیامبر() نام او را عبدالله نهاد.

  هنگامی که پیامبر() به مدینه هجرت کرد و صلح و برادری را در میان مهاجرین و انصار ایجاد کرد ، صلح و برادری را در میان زید بن سهل و ارقم بن ارقم ایجاد کرد.

زید یکی از اصحابی است که از غزوه بدر تا آخرین غزوه همراه پیامبر() شرکت کرد.

در جنگ اُحد، بعد از شکست مسلمانان، زید جلوی پیامبر() تیراندازی می کرد، پیامبر() نیز پشت سر او بود و سپر را برای او گرفته بود ، هنگامی که تیر پرتاب می کرد پیامبر() سرش را بالا می گرفت و نگاه می کرد تا بداند تیر به کجا اصابت کرده، زید نیز سینه اش را بالا می برد و می گفت به اینصورت ای پیامبرخدا() خودم و مادر و پدرم فدایت شویم، تیر به شما اصابت نکند، سینه ام را بعنوان سپر برایتان قرار می دهم، ای پیامبرخدا() من خیلی محکم و نیرومندم، هر امری داشتید من اطاعت می کنم.

پیامبر() به اصحابش می فرمود (صدای ابوطلحه در سپاه بهتر از صدای هزار مرد است ).

زید بیست و چند سال بعد از وفات پیامبر() زندگی کرد، در این مدت به جهاد در سنگرها و نماز شب و روزه گرفتن روزها را سپری کرد ، سرانجام در راه جهاد در میان دریاها وفات کرد.