ابوذر غفاری (رضی الله عنه)

نامش جُندب بن جُنادە بن سفیان غفاری است ، کنیه اش ابوذر غفاری است و بیشتر به این شناخته شدە است، جزء اولین گروه مسلمان شدگان است و پیامبر() چندین بار از ایشان تعریف کرده اند.

ابوذر در  زمان جاهلیت هم به بت ها اعتقاد نداشت و همیشه از یک خدای بی همتا و احد سخن می گفت.

اُنیس با ابوذر و مادرشان باهم زندگی می کردند، بعدا فقر و خشکسالی آنان را مجبور کرد جای خود را ترک کنند و نزد داییشان در نجد بروند، بعدا هم آنجا را به قصد مکه ترک کردند، ابوذر به مکه رفت و خبر آمدن پیامبرخدا() را شنید و بعدا خدمت ایشان رفت و مسلمان شد ، بعدا نزد اُنیس برادر و مادرش بازگشت و آنان را به اسلام دعوت کرد، آنها نیز مسلمان شدند و نزد قبیله خود بازگشتند تا پیام اسلام را به قبیله شان هم برسانند ، در این کار هم موفق شدند.

ابوذر از طریق علی بن ابوطالب مسلمان شد، فورا مسلمان شدنش را هم آشکار کرد، این کار هم کفار قریش را عصبانی کرد و آنان شروع کردند به آزار دادن او، تا اینکه عباس عموی پیامبر() به کمکش رسید و به قریشیان گفت: شما بازرگان هستید و مسیرتان هم از میان غفاریان است ، نمی ترسید آنها مسیر شما را ببندند و جلوی شمارا بگیرند ؟ پس آنها نیز پراکنده شدند.

ابوذر در میان قبیله اش ماندگار شد و در زمان جنگ بدر و اُحد و خندق نیز در میان قبیله اش بود و بعداز آن به مدینه آمد ، پس در آنجا ماندگارشد تا پیامبر() وفات کرد و تا دوران خلافت ابوبکر صدیق هم در مدینه بود، اما بعد از فوت ابوبکر به شام رفت و تا زمان خلافت عثمان بن عفان در آنجا بود ، اما در زمان عثمان خلفیه از او خواست به مدینه بیاید و او نیز به مدینه آمد و بعدا در منطقه ربذە ماندگار شد و در همانجا وفات کرد.

پیامبر () ابوذر را نصیحت می کرد و می فرمود( ای ابوذر، تو را شخص ضعیفی می بینم ، آن چیزی که برای خودم دوست دارم برای تو نیز می خواهم، پس مسئولیت دو نفر را به عهدە نگیر و مسئولیت مال و دارایی یتیم را هم به عهدە نگیر ).

یکی از مسائلی که بعنوان انتقاد از عثمان بن عفان و طعنه زدن از خلافتش مطرح شدە ، مسئله رفتن ابوذر به منطقه ربذە است ، چون این تهمت به وی زده شده که او به زور و به دستور خود ابوذر را به منطقه ربذە فرستادە است، اما این گفته آنان صحت ندارد، بلکه ابوذر به میل خود این را دوست داشته و عثمان هم مخالفتی نکرده است، اما او را راهنمایی کرد همیشه  به مدینه سر بزند و مدینه را ترک نکند.

ابن خلدون می گوید : ابوذر از عثمان اجازە خواست تا از مدینه خارج شود، عثمان هم اجازه داد و ابوذر رفت و در ربذە مستقر شد و در آنجا یک مسجد ساخت و عثمان هم شتر و دو خدمتکار به او داد و حقوقی هم برایش تعیین کرد، همچنین برای  ابوذر پیامی فرستاد و به او گفت: گاهی اوقات زیاد به مدینه بیا تا فرهنگ بادیه نشینان بر تو تاثیر نگذارد ، او هم چنین کرد.

 سرانجام در سال سی و دو هجری در منطقه ربذە وفات کرد و ابن مسعود هم نماز میّت بر او خواند، چون در آن موقع ابن مسعود از مدینه به سمت کوفه می رفت.

ابوذر یکی از کسانی بود که دائم مردم را به کار نیک دستور می داد و از کار زشت نهی می کرد ، بخاطر جلب رضایت خداوند به سرزنش هیچ کسی اهمیت نمی داد .