بِشر بن برّاء (رضی الله عنه)

نامش بِشر بن براء بن معرور بن صخر است، از انصاریان و از  خزرجیان است.

براء پدرش نیز یکی از اصحاب معروف و نزدیک پیامبر () بود.

بشر همراه با پدرش در بیعت عقبه شرکت کرد.

بشر یکی از تیراندازان نزدیک پیامبر () بود

در جنگ بدر و احد و خندق نیز شرکت کرد ، در صلح حدیبیه نیز شرکت کرد.

بشر یکی از افراد سرشناس و معروف قبیله اش بود، حدیثی هم در این باره وجود دارد که پیامبر() از بنی سلیم بنی عبید پرسیدند که بزرگ شما چه کسی است؟  آنها جواب دادند جدّ بن قیس است، اما بخیلی در او وجود دارد، پیامبر () فرمودند (چه دردی بدتر از بخیلی است ، بلکه بزرگ شما بشر بن براء بن معرور است).

زمانی که پیامبر () خیبر را فتح کرد و تعداد زیادی از یهودیان کشته شدند ، زینب دختر حارث که زنی یهودی بود برّه ای بریان شدە را که قبلا زهر آلود کردە بود بعنوان هدیه نزد پیامبر () آورد، بیشتر سم را در دست و کتف برّه قرار داده بود چون شنیدە بود که پیامبر() بیشتر آن قسمت های برّه را دوست دارد ، زمانی که برّە را آورد بشر بن براء بن معرور هم نزد پیامبر() بود، پیامبر()  وقتی یک تکه از کتف برە را برداشت تا بخورد، بشر هم یک تکه از آن را برداشت، وقتی پیامبر() لقمه را خورد بشر هم لقمه اش را خورد، پیامبر() فرمود: دست نگه دارید، چون کتف این برّە به من خبر می دهد که چه به آن زده شدە است، بشر گفت : ای پیامبرخدا() قسم به کسی که به تو عزت داد، من آنرا در خوردنم احساس کردم ، اما فقط بخاطر احترام و بزرگی شما آن را تف نکردم، چون نخواستم که آن را از چشم شما بیندازم، زمانی که دیدم شما لقمه را خوردید، خودم را از شما عزیزتر ندیدم تا خودم را نجات بدهم، فقط آرزو کردم آن لقمه ای که شما خوردید زهرآلود نشدە باشد، بشر در همانجا رنگ صورتش عوض شد و فوت کرد.