نامش عمّار بن یاسر بن انس است و کنیه اش ابولیقظان می باشد.
یاسر پدر عمّار، همراه با برادرانش مالک و حارث، از یمن به مکه آمدند و در آنجا به دنبال برادر دیگرشان می گشتند ، بعداز مدتی هردو برادر یاسر بازگشتند ، اما یاسر نزد ابوحُذیفه ماند. ابوحذیفه نیز کنیزی بنام سمیّه داشت و او را به عقد یاسر درآورد، یاسر از سمیّه صاحب فرزندی شد بنام عمّار، بعد از آن ابوحذیفه یاسر را آزاد کرد و بعد از مدتی فوت کرد، بعد از آنکه بر پیامبر(ﷺ) وحی نازل شد، عمّار همراه با پدر و مادر و برادرش عبدالله مسلمان شدند.
یاسر و عمّار و سمیّه هر سه جزء اولین گروهی بودند که به پیامبر(ﷺ) ایمان آوردند.
سمیّه مادر عمّار زن پیر و لاغر اندام ضعیفی بود ، زمانی که سمیّه مسلمان شد، ابوجهل بخاطر مسلمان شدنش او را خیلی شکنجه می داد، لباس آهنی به تنش می پوشید و در زیر گرمای سوزان او را شکنجه می داد، تا بالاخره او را شهید کرد.
در جنگ بدر که ابوجهل کشته شد، پیامبر(ﷺ) به عمّار فرمودند (خداوند قاتل مادرت را کشت).
عمّار بن یاسر یکی از هفت نفری بود که اولین بار در مکه مسلمان شدنشان را آشکار کردند، آنها هم عبارت بودند از پیامبر(ﷺ)، ابوبکر صدیق، بلال و صهیب و خبّاب و عمّار و سمیّه.
زمانی که عمّار و پدر و مادرش شکنجه می شدند، پیامبر(ﷺ) می فرمود (صبور باشید ای خانواده یاسر ، که جایگاهتان در بهشت است )
کفار به حدی عمّار را شکنجه دادند تا اینکه از روی ناچاری به پیامبر(ﷺ) دشنام داد، پس او را رها کردند، بعدا که عمّار نزد پیامبر(ﷺ) رفت، گفت: ای پیامبرخدا(ﷺ) آنقدر به من فشار آوردند تا اینکه به شما دشنام دادم و خدایان آنها را ستایش کردم، پیامبر(ﷺ) فرمود: (قلبت چطور بود؟ ) وی گفت: با ایمان مطمئن است ، فرمود (اگر دوباره مجبورت کردند مانند قبل عمل کن).
عمّار بعدا به مدینه هجرت کرد و در غزوه های بدر و اُحد و خندق و بیعت رضوان هم شرکت کرد.
در تاریخ اسلام عمّار اولین کسی بود که مسجد بنا کرد، زمانی که پیامبر(ﷺ) در حال هجرت بود، عمّار گفت : باید مکانی وجود داشته باشد برای سایه انداختن و نماز خواندن پیامبر(ﷺ)، به همین خاطر مسجد قُبا را با سنگ ساخت.
در زمان کندن خندق ، پیامبر(ﷺ) گرد و خاک روی سر عمّار را می تکاند و می فرمود( گروهی وحشی تو را خواهند کشت).
همچنین پیامبر(ﷺ) می فرمود (هرکس با عمّار دشمنی کند خداوند با او دشمنی می کند).
علی بن ابوطالب می گوید یکبار در خدمت پیامبر(ﷺ) نشسته بودیم و عمّار آمد و از پیامبر(ﷺ) اجازه خواست ، پیامبر(ﷺ) فرمود (به او اجازه دهید ، مرحبا بر پاکی که پاکی به او عطا شده است).
عایشه ام المؤمنین می گوید پیامبر(ﷺ) می فرمود (عمّار هر وقت بر سر دوراهی قرار گیرد حتما راهی را انتخاب می کند که درست است).
در دوران خلافت علی بن ابوطالب عمّار با اطمینان راه درست را انتخاب کرد و به دنبال اجتهاد علی بن ابوطالب رفت و تا زمان شهید شدنش پشتیبان علی بن ابوطالب بود و از ایشان دوری نکرد.
در سال سی و هفت هجری به شهادت رسید، با لباس های خودش کفن شد، زمانی که عمّار شهید شد، بیشتر از نود سال سن داشت.