نامش سعید بن زید بن عَمر است ، جزء ده اصحابی بود که خداوند توسط پیامبرش(صلى الله عليه وآله وسلم) مژده بهشت را به ایشان داده بود و یکی از کسانی است که خیلی زود مسلمان شد.
سعید همسر فاطمه خواهر عمر بن خطاب بود، عاتکه خواهر سعید هم همسر عمر بن خطاب بود.
پدرش زید، یکی از کسانی بود که در دوران جاهلیت هم به بت پرستی ایمان نداشت،پیامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره او می فرماید:( او به تنهایی در قیامت به اندازه یک امت است که زنده می شود).
قبل از اینکه ندای دعوت پیامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به خانه ارقم برسد، سعید مسلمان شد.
سعید بخاطر اسلام درد و شکنجه زیادی را تحمل کرد، و خودش می گفت: قبل از اینکه عمر مسلمان شود من و خواهر خودش را هم با طناب می بست.
در زمان هجرت مسلمانان به مدینه، سعید هم یکی از مهاجرین بود.
مدتی پیش از آنکه غزوه بدر آغاز شود ،پیامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) سعید را همراه طلحه فرستاد و تا خبری از کاروان قریش برایشان بیاورد ، این بود که آنها به درستی و با دقت این کار را انجام دادند و بازگشتند بعد از آن سفر به شام را شروع کرد.
سعید در زمان غزوه بدر در مدینه نبود، اما پیامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) از غنائم جنگی سهم سعید را کنار گذاشت، اما در غزوه اُحد و غزوه های دیگر شرکت کرد،بعد از وفات پیامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) هم در جنگهای سرنوشت ساز شرکت کرد.
یک بار زنی نزد مروان بن حکم که والی مدینه بود رفت و گفت سعید قسمتی از زمین مرا تصرف کرده ، مروان نیز کسی را به دنبال سعید فرستاد تا درباره این موضوع از او سؤال کند، سعید در جواب گفت من قسمتی از زمین او را تصرف کنم در حالیکه شنیدم پیامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرموده اند:(من اخذ شبرا من الارض ظلما ،طوقه الی سبع أرضین )(هر کس به زور زمین کسی را تصرف کند انداخته می شود به هفت زمین -یعنی قسمت هفتم زمین) ، مروان هم گفت دیگر از تو سند و مدرک نمی خواهم ، سعید گفت :خدایا اگر این زن دروغ می گوید چشمانش را کور کن و در زمین خودش جانش را بگیر ، آن زن نمرد تا اینکه کور شد،و روزی که در زمینش را می رفت داخل چاله ای افتاد و مرد.
سعید در سال پنجاه و دو هجری در سن بالای هفتاد سالگی در منطقه عقیق وفات کرد.