روح نیز همانند جسم به غذا نیاز دارد و اتفاقاً غذای روح، ضروریتر و مهمتر است. چون جسم میتواند مدتی بدون غذا سالم بمانَد اما اگر روح بدون غذا بمانَد، انحراف و رویآوردن به جُرم و گناه، حتمی است.
عنوان این بحث را از حدیثی از پیامبر خدا (صلى الله عليە وسلم) گرفتهایم که میفرمایند: «حُبِّبَ إلیَّ مِنَ الدُنیا النِّساءُ و الطِّیبُ وَ جُعِلَ قُرَّةُ عَینی فی الصَّلاة[1]: از دنیا، زنان و بوی خوش را دوست دارم؛ و نور چشمم در نماز است». پیامبر خدا (صلى الله عليە وسلم) نماز را «نور چشم» خود تلقی کردهاند. یعنی نماز را محبوب و مایهی شادی و آسودگی قلب دانستهاند. میخواهیم بدانیم آیا این «شادی و آسودگی قلب» ناشی از نماز، مختص به پیامبر خدا (صلى الله عليە وسلم) بوده است یا هر مسلمانی میتواند از آن برخوردار گردد؟ آیا ما نیز میتوانیم چنان بهرهای از نمازهایمان ببریم؟ یا نمازهایمان صِرفاً مجموعهای از حرکات و الفاظ مرسوم و تقلیدی هستند که در اوقات معیّن ادا میکنیم و منشأ هیچ تحولی نیستند؟ ... آیا نماز، فرهنگ خاص خود را دارد؟ آیا در نماز جز معانی معمول که تاکنون از آن دریافتهایم، معانی دیگری یافت میشود؟
نمازگزار باید نماز را نور چشم خود بداند یعنی نماز را بسیار دوست بدارد. ما وقتی کسی را بسیار دوست میداریم، او را نور چشم خود میگوییم!
نماز، نور است و تا وقتی نور نباشد، چشم قادر به دیدن نیست و به عبارت دیگر، اگر چشم و شیء هر دو وجود داشته باشند اما نور نباشد، چشم نمیتواند شیء را ببیند و به همین دلیل است که ما در تاریکی، چیزی را نمیبینیم. پیامبر خدا (صلى الله عليە وسلم) فرمودهاند: «الطُّهورُ شَطرُ الإیمانِ ... و الصَّلاةُ نورٌ[2]: پاکیزگی بخشی از ایمان ... و نماز، نور است». پس نماز، نور است و ما به وسیلهی نماز میتوانیم جهان پیرامون خود را به درستی ببینیم و آن را چنان که شایسته است، مشاهده نماییم. در دعای مأثور[ از عمر بن خطاب] آمده است: «اللهمَّ أَرِنا الحقَّ حقّاً و ارزُقنا إتّباعَه و أَرِنا الباطلَ باطِلاً و ارزُقنا إجتنابَه: خدایا! حق را همان گونه که هست، به ما بنما و پیروی از آن را نصیبمان گردان و باطل را همان گونه که هست، به ما بنما و کنارهگیری از آن را نصیبمان گردان». و در نماز و با نماز است که از خدا میخواهیم راه مستقیم را به ما نشان دهد: «ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ» و لذا اگر در این درخواست خود صادق باشیم باید به وسیلهی نماز بتوانیم مسیر سعادت دنیا و آخرت را پیدا کنیم.
«وضوء» هم نور است و در اصل از «ضَوء: روشنایی» گرفته شده است. «ابوحازم[3]» بازگو میکند: در حالی که ابوهُریره برای نماز وضو میگرفت، پشتِ سرش ایستادم. او دستهایش را تا زیر بغل میشست! پرسیدم: ابوهُریره! این چهگونه وضویی است؟ گفت: نوادهی فَرّوخ! تو این جاهستی؟ اگر میدانستم این جا هستی، چنین وضو نمیگرفتم؛ از محبوبم [پیامبر خدا (صلى الله عليە وسلم)] شنیدم که میفرمود: «تَبلُغَ الحِلیةُ مِنَ المُؤمِنِ حَیثُ یَبلُغُ الوُضوءُ[4]: درخشش انسان مؤمن [در قیامت] تا هر جا که وضو برسد، امتداد پیدا میکند» و لذا من دوست دارم قسمتهای بیشتری از اعضاء وضو را بشویم تا [در قیامت] درخشندگی و نور بیشتری داشته باشم.
پیامبر خدا (صلى الله عليە وسلم) فرمودهاند: «إنَّ أُمَّتی یُدعَونَ یَومَ القِیامةِ غُرّاً مُحَجَّلینَ مِن آثارِ الوُضوءِ فَمَنِ استطاعَ مِنکُم أنیُطیلَ غُرَّته فَلیفَعل[5]: اُمّت مرا روز قیامت فرامیخوانند در حالی که در اثر وضو، صورت و دست و پایشان سفید است و میدرخشد پس هر کدام از شما که میتواند بر سفیدی و رخشندگیاش بیافزاید، این کار را بکند». هم چنان که یک اسب خاص و ارزشمند را در میان اسبهای تیرهرنگ از روی سفیدی پیشانی و پاهایش تشخیص میدهند، اهل وضو را نیز روز قیامت از روی سفیدی و نور اعضای وضویشان باز میشناسند. در روایت دیگری پیامبر خدا (صلى الله عليە وسلم) فرمودهاند: کاش میتوانستیم برادرانمان را ببینیم. اصحاب پرسیدند: مگر ما برادرانت نیستیم؟ فرمود: شما اصحاب من هستید؛ برادرانمان کسانی هستند که هنوز به دنیا نیامدهاند. پرسیدند: ای پیامبر خدا! چهگونه آن دسته از اُمّت خود را که هنوز به دنیا نیامدهاند، تشخیص خواهید داد؟ فرمود: مگر ندیدهاید صاحب یک اسب که سفیدی روی پیشانی و پاهای اسبش وجود دارد، چهگونه آن را در میان اسبهای سیاه و ناشناخته تشخیص میدهد؟ پاسخ دادند: چرا؛ ای پیامبر خدا! فرمود: بردران ما نیز با سفیدی صورت و پاهایشان که ناشی از وضو است، ظاهر میشوند[6].
پس انسان مؤمن با نماز و وضو، نورانی میگردد و لذا گاهی کسی را میبینیم و میگوییم چهرهای نورانی دارد! این در حالی است که ممکن است سیاه چرده هم باشد! چهرهی نورانی را افراد پاکدل و آیینهوش تشخیص میدهند ... کسانی که از نور معنوی برخوردارند.
ما هم در دنیا و هم در آخرت به نور نماز، نیازمندیم. در دنیا با نور نماز، جهانِ اطرافمان را بهتر میشناسیم و اگر از نور نماز محروم باشیم، در ظلمات گرفتار خواهیم شد: «ظُلُمَٰتُۢ بَعۡضُهَا فَوۡقَ بَعۡضٍ إِذَآ أَخۡرَجَ يَدَهُۥ لَمۡ يَكَدۡ يَرَىٰهَا وَمَن لَّمۡ يَجۡعَلِ ٱللَّهُ لَهُۥ نُورٗا فَمَا لَهُۥ مِن نُّورٍ[7]: ظلماتی که روی هم قرار گرفتهاند چنان که اگر کسی دستش را بیرون بیاورد، ممکن است آن ا نبیند و کسی که خدا نوری بهرهی او نکرده باشد، نور ندارد». رسالت پیامبران (ع) هم این است که «وَيُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِ بِإِذۡنِهِ: مردم را به اذن خدا از ظلمت ها به سوی نور (معنوی) خارج میکنند». در آخرت نیز نور نماز را برای راهیابی و رستگاری نیاز داریم.
[3] . ابوحازم اشجعی (سلمان کوفی): دوست ابوهریره که حدود سال 100 هجری در دورهی حکومت عمر بن عبدالعزیز وفات کرده است. (مترجم)
[5] . بخاری- 136 و مسلم- 225
[6] . مسلم- 249 و ابن ماجه- 3924